مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام
ای دل هر دو جهـان محو فریبائی تو در چمن هیچ گلی نیست به زیبائی تو همه گل ها به گلستان ادب صف بستند تـا بـبـیـنـنـد دمی روی تـمـاشـائـی تو تا پراکند خـدا عطر دل انـگـیز تو را غرق گل شد همه جا فصل شکوفائی تو چون نسیم سحری عقده گشائی تو بود بر لب مـرغ سـحـر نغـمـۀ شیـدائی تو شب میلاد تو با بوسه به روی چو مه ت می کـنـد دست خـداونـد پـذیـرائـی تـو ادب آموز جهانی و به دانشگه عـشق پُر شد از شرم و ادب دفـتر دانائی تو از غـبـار قــدم نـور دل فـاطــمـه بـود به خـدا در همه جا سـرمـۀ بیـنـائی تو همه شب تا به سحر بر سر سجّادۀ عشق غرق ایـمان و دعـا شد دل دریائی تو تکیه بر بازوی خیبر شکن حـیدر زد شور اخـلاص تو و دست تـوانـائی تو چشمۀ علقـمه شرمنده ز ایـثـار تو شد آفـریـن بـر ادب تو، به شـکـیـبـائی تو همۀ هستی تو دست و سر و جانت بود در ره دوست فـدا شـد همه دارائی تو باب حاجات خلایق توئی و خلق جهان چشم دارند بر آن مـعـجـز عیسائی تو هرکسی بر سر خود شور و هوائی دارد دل پُـر شور «وفائی» شده شیدائی تو |